نوشته هام برات اهمیتی نداره
باشه ...
من مینویسم شاید ی روزی خوندیشون
کجای این جهان داری با عشق جدیدت قدم میزنی ؟
نگو که از همون راهی که من و بردی اونم باهات هم قدم شده ....
یادته تو کوچه پشت خونتون پیشونیمو بوسیدی و گفتی حالا دیگه امشب راحت برو بخواب ....؟
حالا خیلی وقته شبا خواب ندارم
خوراکی مورد علاقم شده قرص های رنگارنگ....
ی سیگار که صدای سوختن کاغذش روحم و آروم میکنه ....
بعد از تو هر آیینه ای دیدم دیوار در ذهنم مجسم شد ......................................................
28/11/1393
من و انتظار ی مرگ دلچسب ....